نشرات زنده
دانلود اپلیکیشن اندروید دانلود اپلیکیشن اندروید
فارسی English عربي
3218
-
الف
+

واکنش کاربران ایرانی فضای مجازی به حادثه تروریستی غرب کابل

کاربران فضای مجازی نسبت به حادثه دردناک غرب کابل واکنش نشان دادند.

به گزارش آی فیلم 2، خبر حادثه دردناک عصر روز شنبه 18 ثور(اردیبهشت) در غرب کابل و شهادت کودکان و نوجوانانی که برای کسب علم به مکتب رفته بودند، به سرعت توسط کاربران فضای مجازی نشر شد.  

کاربران فضای مجازی در ایران با انتشار ویدیوها و عکس های مختلف از این واقعه غم انگیز و درج هشتگ های مختلف، ضمن محکوم کردن آن به ابراز همدری با ملت افغانستان و خانواده های داغدار شهدای مکتب سیدالشهدا کابل پرداختند.

در این راستا یکی از کاربران فضای مجازی با انتشار این عکس نوشت:

از تیربارانِ خیابانت
تا از جسدها راه‌بندانت
در کوچه‌ها تهمینه سوزانت
کابل چه می‌خواهند از جانت؟!
کابل چه می‌خواهند از جانت

سرد است گور شاپرک‌هایت
مرطوب، قبرِ قاصدک‌هایت
آجر به آجر خون‌شتک‌هایت
غرق گل سرخ است دامانت
کابل چه می‌خواهند از جانت

ای از نسیمِ مرگ آکنده
آکنده از گرگانِ درّنده
گرگانِ در گله پراکنده
درّندگانِ صحنه‌گردانت
کابل چه می‌خواهند از جانت

در منتهای جهل می‌سوزی
خشکیده‌ای و سهل می‌سوزی
ای خانه که با اهل می‌سوزی
ویران شدی با روح و ریحانت
کابل چه می‌خواهند از جانت

ای مبداء تاریخّ عیاران
ای آسمانت پیش از این طوفان
جای گلوله، بود گل‌باران.

در جایِ خالیِ دلیرانت،
کابل چه می‌خواهند از جانت

کابل بگو، باید چه کاری کرد؟!
تا کی برایت سوگواری کرد؟!
تا کی فقط خون خورد و زاری کرد؟!
بیدار شو، جانم بقربانت...
کابل چه می‌خواهند از جانت

کاربر دیگری با انتشار این عکس در صفحه مجازی اش نوشت:

به کدامین گناه ناکرده ، در بهار این چنین خزان شده اند ؟
شاخه های ضعیف و نازک گل ، سهم تاراج بی امان شده اند؟

به کدامین گناه ناکرده مادران داغدار فرزندند؟
جز سیاهی و غم نمی بیند چشمهاشان که خون چکان شده اند

کابل ای زخمیِ همیشه غریب ! سرزمین گدازه های مهیب
قلبهای شکسته از داغت با تو همدرد و هم زبان شده اند

چیست این خصم بی دلیلِ جنون ، کیستند این درَندگان زمین
چون علفهای هرزِ مانده به جا ، سالها آفت جهان شده اند

می رسد روز انتقامی سخت ، می رسد لحظه ی شکستن بغض
آهشان بی اثر نخواهد بود ، پدرانی که قَدکمان شده اند

گرچه از ترس و شرم گم شده ای آسمان را نگاه کن طوفان !
غنچه هایی که از زمین چیدی . اخترانی در آسمان شده اند

برای کابل داغدار
برای دختران پر پر شده دشت برچی
 

همچنین کاربر دیگر دلنوشته خود را چنین منتشر کرد:

کفشهایم مال تو... با اینکه میدانم... در این مسابقه خیالی... بازهم برنده میشوی... به جایش تمام بندهای تنم را سفت میکنم... برای یک دویدن بی نفس... تا ایستگاه تنهایی... راه به اندازه دلتنگی تو است... خدا کند... این کفشها... پای دلت را نزند...
 

کاربر دیگر با انتشار یک عکس نوشت:

دنیای جنگ را به صلح
دعوت کنید
دخترک افغان را
در محفل مکتب ترور نکنید
خانواده ش را داغدار و گریان نکنید
خون ریخته شده شان را
چه می کنید در این میان
دنیای درد را چشیده اند
دنیای اسارت را به چشم دیده اند
بیگانگی و غریبی را لمس کرده اند
با این قوم مهر و محبت را عطا کنید
جنگ نکنید

تقدیم به تمام داغداران افغانستانی
در غم تان شریکیم

کاربر دیگری شعر زیبایی با این مضمون منتشر کرد:

اشک دوصد هزاره چکیده است بر تنت
انبوه گیسوان بریده است بر تنت
از غنچه های سرخ که روئیده روی خاک
بالا بلندِ سرو، خمیده است بر تنت
بُهت است در نگاه پدر، خیره بر زمین
هرگز نگفت، آه، چه دیده است بر تنت
ای از میان نسل بشر دستچین شده!
رنج اصیل عصر رسیده است بر تنت
زنهار! ای صنوبر مَه روی تنگ چشم
تیغ هزار چشمْ دریده است بر تنت

یکی از کتابفروشی های تهران ضمن اقدام به یک شبیه سازی از این واقعه غم انگیز در صفحه اینستاگرام خود نوشت:

حالا چند روز از انفجار دشت برچی افغانستان گذشته است.
جنایتی سهمگین از فرقه قسی‌القلب داعش که بال ۷۰ فرشته را به آسمان گشود. دخترکان مظلومی با کیف‌های مدرسه، با کتاب‌های درسی، با خودکارهای رنگی و با کفش‌های کوچکی صبح به مدرسه رفتند و ظهر همه وسایل غرقه به خون‌شان بر زمین ماند و خودشان به عالم ناز پرکشیدند.
و ما چند روز است که هی در خود می‌پیچیم که چه می‌توان کرد؟ از این راه دور برای این همسایه نازنین و مظلوم چه می‌توانیم گفت؟ ما نه شاعریم که قصیده‌ای در سوگ‌شان بسراییم. نه نقاشیم که پرده‌ای از این جنایت را به تصویر بکشیم و نه دولت‌مردیم که پیام خشک و خالی تسلیت بفرستیم و نه هیچ...
ما کتابفروش‌های ساده‌ای هستیم، در راسته پرهیاهوی خیابان انقلاب. ما همیشه جایی در ویترین داشتیم به نام #اتاق_خیال که محل خاطره‌بازی بسیاری از مخاطبان و عابران کتابفروشی ما بود. اتاق خیال را در رثای این ۷۰ فرشته برچیدیم. کفش‌های آن دختر شهید شد نشانه‌ای بر عزای ما. برای تسلای دل همسایه، گل و خاک و خون و همان کفش‌ها را همنشین هم کردیم.
شما هم اگر گذرتان این روزها به خیابان انقلاب افتاد بیایید.
گل‌هایی گذاشته‌ایم که پرپر کنیم.
شاید این دل آرام بگیرد.

مثل هر روز برای نخوردن لقمه نان و پنیری که مادرش برایش داخل کیفش گذاشته بود دنبال بهانه بود

زنگ تفریح بود و با یکی از همکلاسی هایش داخل حیاط بازی میکردن

لقمه نان و پنیرش را نصف کرد و دوستش با ذوق و شوق تمام همه نصفه را خورد
تعجب کرد و نصفه خودش را هم داد
از لذت خوردن نون پنیر دوستش لذت میبرد

صدای انفجار که آمد

مادرش را که خبر کردن

کیف خونی و کتونی دخترش را که دید

دنیا بر سرش آوار شد

صبح که به مدرسه میرفت سراغ کیک و شیرینی از مادرش گرفت و مادرش اعتنا نکرد و با لقمه نون پنیری دخترش را روانه کرد

حتی جواب خداحافظی دخترش را یادش نبود که داده یا نداده

به سر و سینه‌اش میزد و میگفت که من با دخترم وداع نکردم

من که او را به میدان جنگ نفرستاده بودم که سیر ببوسمش و در آغوشش کشم

کاربری با به اشتراک گذاری یک عکس نوشت:

دخترها را با پدرانشان خاک کنید
تا از تاریکی و سردی گورهای تنگ و تاریک نترسند
شانه‌هایشان را، عروسک‌هایشان را و حتی کتاب‌های درسی‌شان را کفن کنید
شاید گورها جای بیشتری برای زندگی داشته باشند
جانِ پدرها از پدرها جدا می‌شوند
و گیسوانشان به جای رها در باد
زندانی خاک می‌شود
قبرهای کوچک آرزوهای بزرگ را خاک می‌کنند
و من جز مرثیه هیچ ندارم
مگر آنکه از ایران برای دختر افغان گریه کنم

کاربر دیگری نوشت:

غم دختران کابل گرچه تا همیشه در قلب ما خواهد ماند اما همبستگی دو ملت در برابر خشونت و افراط، شعله امید به صلح و احقاق حق مظلومان را در دل‌هایمان روشن نگه خواهد داشت. ویدئومپینگ امشب #شهرداری_تهران در برج آزادی با حضور جمع زیادی از افغانستانی‌های تهران و اجرای برنامه توسط آنها، پیام همبستگی و غم‌شریکی مردم تهران به مردم کابل است.

یکی از کاربران با انتشار این عکس نوشت:


‏غمگینیم؛ ۵۰خواهر از دست داده‌ایم

خشمگینیم؛ خواهرکانمان را با زبان روزه کشتند

دلنوشته کاربر دیگر چنین بود:

تاب کی؟تاب کجا؟
تیترهیچ روزنامه ومجله ای ثبت نشد....
تویت هیچ نماینده وبنیادی ثبت نشد.....
هیچ هشتگی راه نیوفتاد.....
سران هیچ مملکتی پیام تسلیت ندادن...
چون
توافغان هستی!
دخترهستی!
فقیرهستی!
مسلمان هستی!
اهل افغانستان هستی!
مکتبت چادرکی ایست ساده وخاکی سردرش نام سیدالشهداباقی ایست....
وتوپرکشیدی وباردیگرمکتبت رنگ خون گرفت....

باردیگرسازمانی برایت بیانیه ندادند....
آه طفلک غریب وطنم
چه بی صداپرکشیدین..
کاش شماهم کودکی اروپایی بودین،آن وقت حتما تمام سازمان های حقوق بشربیانیه میدادن،،،
آن وقت حتمااتمام دنیاااتویت های زیبانشرمیدادن...
آن وقت حتما روسا و سران تمام مملکت ها درقاب کوچک دوربینها و تی وی ها پیام های تسلیت و عزای عمومی جهانی بازمیدادند،،،،
آن وقت حتمااا شاهدهشتگ های ترندزیادی میبودیم،،،
وتمام دنیارا شاهدمیشدیم ک درگوشه گوشه کشورشان برایتان شمع روشن میکردن،،،
و آن وقت حتماا صدای پرکشیدنت ب عرش خداهم میرسید،،،،

اماهزاران بارجگرم سوخت ک توطفل افغان بودی!
جگرم سوخت ازناله های مادرت ک فقط برای توسرداده شد!
جگرم سوخت ازناله های پدرت ک ب هرسوفریادمیزد
-آه جان پدرکجااستی!؟؟
وجگرم سوخت ک توبی جان بی نفس درگوشه دیواردرخون خودخاموش بودی!!!!

کودک وطنم
جوانه های میهنم

یکی از کاربران چنین نوشت:

تقویم‌های ما و شما فرق می‌کند
ما جای عید فطر به قربان رسیده‌ایم

لعنت خداوند بر جنایتکارانی که غنچه‌های مظلوم و نوگلان بی‌گناه افغانستانی را پر پر کردند و به خاک وخون کشیدند و با به شهادت رساندن این دختران نوجوان، جنایت را تا این حد گسترش دادند.

کاربری این شعر را منتشر نمود:

دختر کابل ز جا برخیز و با خونت بگو
قسمت شیرین ندارد فکر این بی ریشه ها

این کاربر با ابراز همدردی نوشت:

خواهر و برادر افغانم، سلام. غمتان سنگين است، غم ما نيز، اصلا مگر ميشود در جهاني كه كودك ها را ميكشند بی‌درد نفس كشيد؟اما بگذاريد كمي هم حرفهاي خوب برايتان بزنم، بگذاريد كمي دلداريتان بدهم، راستش را بخواهيد آدم موجود غريبيست، موجود دهشتناكيست،خراب تر از خودش را كه ببيند كمي آرام ميشود.

دیگری با طراحی زیبا نوشت:

شب تا سحر تو را نقش زدم
و در دل مرثیه ها خواندم...
در صدای سکوت... سکوتی پر هیاهو...
در گوش دلم
کسی فریاد میزد: "جان پدر کجاستی؟...

کاربری با انتشار این عکس نوشت:

شهادت دانش آموزان معصوم در حادثه تروریستی به مدرسه سیدالشهدا کابل را تسلیت عرض می کنم.

-داغ تو را جنون کنم دیده ز اشک خون کنم.
-با تن پاره چون کنم جان پدر کجاستی?
-شعر به خون نشسته ام ساز دل شکسته ام.
-سوی من آ که خسته ام جان پدر کجاستی?
-این دل مبتلا شده ، با غمت آشنا شده.
-خون به دل خدا شده،جان پدر کجا ستی?
-داغ تو را جنون کنم دیده ز اشک خون کنم.
-مویه به سووشون کنم جان پدر کجا ستی?

کاربری نوشت:

بین جمعیت دوباره انتحاری می زنند
هم پیاده می زنند و هم سواری می زنند

در درون کیف ها قلب دبستان می تپد
قلب ها در گوشه ای فریاد یاری می زنند

یادگار زینب و حوریه روی تخته ماند
رنگی از باروت روی یادگاری می زنند

کاربر دیگر نوشت:خون شد دل آسمان ز داغت
به یاد ۲۰۰ شهید و مجروح مظلوم مدرسه‌ی «سید الشهدا» در غرب کابل که در انفجار تروریستی به آسمان پر کشیدند.

دلنوشته کاربری دیگر چنین بود:

ما را بکشید...دوباره جوانه خواهیم زد....از مثله مثله های تن پاکمان غنچه ها ی نور خواهند رویید....ای کورذهنان کژاندیش صلبین نفس، نفرین دادخواهی روح پاکمان، دامن پلیدتان را خواهد گرفت.... هرگز نمی توانید روشنای وجودمان را به نفس پلیدتان،آلوده سازید، این را پیکره های در خون غلتیده مان شهادت می دهند. ما را از ظلم سیاه و تاریک و دژخیمتان نترسانید.

این شمایید که از کوچکترین روزنه روشنایی هراس دارید......این ترستان را جوارح به خون آغشته ما شهادت می دهند.....ما انفاس منزه همواره ایستاده ایم ....تا بلندای ابدیت پاک....نور با تمام بلندای منورش بر سوگ ما غمگنانه خمیده است ...این شمایید که هماره منفور و پلید به پستی انزجار فرو می روید.امروز ما را کشتید ولی به اندازه میلیونها شمع آگاهی بخش در اذهان بلند مردمان سرتاسر دنیا از انفاس پاکمان درخشیدن آغاز نموده است....ما هماره زنده ایم تا آنجا که نور زنده است ...تا آنجا که پاکی در کالبد حیات جاری است .....تا آنجا که عشق بر قهر و انزجار پیروز است.

تسلیت به ملت عزیز افغانستان... تسلیت به تمام دانش آموزان سراسر دنیا و به تمام آموزگارانی که علم و دانش را با جان خویش پاس می دارند.

یک کاربر در پیوند با این حادثه نوشت:

‌در سوگ دخترم و براي همه دخترانم...
می گویند به میزانی در یک کشور امنیت وجود دارد که نیروهای نظامی و اسلحه کمتر دیده شود.

جلوی درب هر مدرسه ای در کابل دو مامور نظامی با اسلحه ایستاده اند که هر روز صبح مواظب پرپر نشدن کودکان معصوم باشند.
ورودی تمام کوچه های شهر کابل مثل تیردروازه های فوتبال، مانعی برای ورود کامیون ها گذاشته اند که انتحاری با کامیون نیاید تا شعاع انتحارش کمتر باشد.
این کودکان هر روز صبح در كنار "درس زندگی" ، مجبورند "ترس مرگ" را نيز بياموزند.
دیشب دختر دبستاني ام را به نیت پدر افغانستانی که دیگر نمی تواند در آغوش فرزندش غرق شود بغل کردم. بغض ،خفه ام کرده بود. راضی نبودم دلش بشکند. کدام پدر تحمل درد و رنج دخترش را دارد؟!

چه کشیدی مرد؟ وقتی در سیاه ترین صف ِ سفید ِ افقی جهان، به دنبال پاره ی تنت بودی؟!
چه کشیدی مرد؟ وقتی مادر بزرگِ دخترت گفت: مگر نگفتم مدرسه جای دختران نیست!؟
چه کشیدی مرد؟ وقتی می دانی قاتل دخترت تعصب کوری است که همچون هوا در سراسر زندگیت پراکنده است اما نفست را گرفته.
و تو چه ها كشيدي اي مادر بلا ديده جانستان افغانستان كه حالا دختركت را كه هر روز موهايش را شانه مي زدي و با شوق روانه مدرسه اش مي كردي ديگر نمي بيني؟!

و چه مي كشيم ما از اين غم بزرگ ، از اين غصه جانكاه...

در پیوند با این خبر بخوانید:

غم شریکی مردم ایران با افغانستان؛ اجرای ویدئومپینگ بر روی برج آزادی

هم صدایی و تجمع دانشجویان ایرانی و خارجی برای حمایت از مردم مظلوم افغانستان

رسم همسایه داری و غم شریکی به سبک شاعر ایرانی

واکنش «بهاره افشاری» به فاجعه غم انگیز کابل+تصویر

غم شریکی شاعران ایرانی با مردم غم دیده افغانستان+ویدیو

شب را گریستیم، سحر را گریستیم...

ع ا/ ح ح

نظر شما
ارسال نظر